نیمه شب
پر از خالی
قدم می زند هنوز
در ساعت بعد بامداد
گاهی یکی یکی
و گاهی دوتا دوتا
از پشت کوچه محله ما . . .
می گفت بعد باران
کوچه ها عابران پیاده را فریاد می کنند
و مردان خسته
فرصتی برای مأیوس شدن دارند
با این همه
با هر تردید
یک قدم به خانه نزدیکتر می شد
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۱ ساعت 21:54 توسط آیدین جواهریان
|
از زمانی که خودم رو شناختم شعر خوانده ام و از سال 1375 جسته و گریخته چیزهایی نوشته ام.