عالیجناب
قناریها را تو به ترانه آوردی
می دانستی
دستان من هنوز با خورشید تناسب دارد
و
بغض نگاهم ختم نمی شود
مگر به آستان دردهای توپس
بی تعارف تر بیا
بیا و از شیشه های خالی
که نه
که ما شمع بازان ازل خیزیم
خیز و با ما
اگر هم نیست
از وحشی ترین گلهای این دشت شاید
تا با تو همراهی بشایدبه قدر همت محقراین جانب
+ نوشته شده در جمعه سی ام شهریور ۱۳۸۶ ساعت 4:15 توسط آیدین جواهریان
|
از زمانی که خودم رو شناختم شعر خوانده ام و از سال 1375 جسته و گریخته چیزهایی نوشته ام.